aradarad، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

arad

کارهای 5 ماهگی

تو این ماه مامان تا الان می تونستی فقط بچرخی ولی الان دیگه غلت کامل می زنی و با دهنت هم صدا می دی. دیگه همرو می شناسی داداش ارسامی و خیلی دوست دیری هروقت می یاد پیشت بلند بلند می خندی. الان فقط مشکلت مامانی اگزمای صورتت هست که دکتر می گه دوای خاصی نداره و تا دو سالگی ادامه داره. بعضی وقتها خیلی می خاره و تو اذیت می شی خدا کنه زودتر خوب بشه.
27 بهمن 1393

اولین سفر

سلام مامانی. 4شنبه 14 بهمن شما اولین سفرتو که محموداباد بود به همراه مامان، بابا، داداش آرسام، سبا،مامانی و دایی علی اینا رفتی. شما تو این سفر پسر خیلی خوبی بودی و اصلا مامان و اذیت نکردی.
27 بهمن 1393

چکاپ 3.5 ماهگی

امروز ارادی و بردیم دکتر سماعی برای چکاپ. امروز سه ماه و نیم بود .قدش 64 سانت و وزنش 6400 و دکتر گفت همه چیزش خوب و نرمال هست.پسر مامان موقع معاینه اصلا گریه نکرد و دکتر که می رفت چیزی برداره با سر دنبال می کرد.
14 دی 1393

تغییرات آراد

سلام مامانی. امروز 3 ماه و چند روزه که خدای مهربون تو فرشترو به ماداده. الان حدود 2 هفته هست که شما شب تا صبح بیدار هستی و نمی زاری مامان مگی بخوابه و به جاش روزها می خوابی. الان حدود دو هفته است که پسر گلم تا حدودی می تونه وسایل کوچیک مثل جغجغه را با دستش بگیره و به سمت دهنش ببره. پسر مامانی زیادم دوست نداره بخوابه همش سرشو بلند می کنه تا بشینه. 
7 دی 1393

چکاپ دکتر سماعی

مامانی روز 19 مهر بردیمت دکتر سماعی برای چکاپ طبق معمول مطب شلوغ بود و سه ساعت معطل شدیم. شکر خدا مشکلی نداشتی و وزنت 4300 بود و قدت 55 سانت. دکتر قطره A-Dهم برات نوشت که روزی 1 سیسی بدیم.
1 آبان 1393

کارهای یک ماهگی

مامانی دیگه انگار دیدت کامل شده و وقتی نازت می کنم نگاه می کنی و با صدا به سمت صدا بر می گردی. یک مقدار می تونی بچرخی.
1 آبان 1393

ختنه کردن

امروز یعنی 29 مهر شما رو بردیم مطب دکتر اخوی راد برای ختنه کردن. موقعوختنه خیلی گریه کردی مامانی بعدشم انگار دق کرده باشی هق هق می کردی ولی خدارو شکر شب اروم شدی و روزهای بعد هم مشکل نداشتی.
1 آبان 1393

تغییرات آراد

مامانی الان 3 نصفه شبه و من خوابم نمی یاد ولی شما خواب راحتی هستی شکر خدا فعلا که شبا خوب می خوابی ولی صبحها بیداری و دوست داری همش شیر بخوری.مامانی شما از روز 3 هم گردن می گرفتی و به صداهای بلند واکنش نشون میدادی. اگر کسی هم بغلت می کرد باهات حرف می زد گوش می دادی.
9 مهر 1393

گرفتن شناسنامه

مامانی امروز 5 مهر هست و بابا اشکان می خواد بره شناسنامتو بگیره .انتخاب اسمت خیلی سخت بود. اسمهای مد نظرم آرمان،آراد،رهام،ماکان،پرهام،آروین و آریان بود که خودم ماکان دوست داشتم ولی به اسم داداش آرسام نمی خورد به خاطر همین تصمیم گرفتیم آراد بذاریم. اسم جدید مبارک مامان جون. داداش آرسامی اولش اسمت و یاد نمی گرفت و آرمان می گفت ولی الان دیگه یاد گرفته.
9 مهر 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به arad می باشد